به گزارش شهرآرانیوز؛ اواخر تابستان بود که صفحهای به نام یک دختر نوجوان در اینستاگرام ایجاد شد؛ صفحهای که در ظاهر متعلق به دختر پانزده سالهای بود که در یکی از روستاهای استان و در نزدیکی شهرستان کاشمر سکونت داشت. این صفحه که دوسه تصویر از دختر نوجوان در آن بارگذاری شده بود، در عرض چند روز صدها دنبال کننده پیدا کرد؛ دنبال کنندگانی که بیشتر آنها ساکن همان روستا بودند و صاحب صفحه به صورت مجازی با آنها وارد گفتوگو شد. مخاطبان مجازی این صفحه که نوجوانانی حدودا سیزده تا شانزده ساله بودند، همگی کم و بیش با دختر نوجوان روستا آشنا بودند و او را میشناختند.
باوجوداین، بیشتر آنها وقتی گرداننده این صفحه به آنها پیام میداد، فریب میخوردند و با او وارد گفت وگوی مجازی شدند. موضوعی که در عرض یک هفته سبب ایجاد آشوب و بلوا در این روستای کوچک شد. ماجرای این دختر زبان به زبان در روستا پیچید و خیلی زود به گوش پدرش رسید. پدر این دختر با انبوهی از زخم و زبان و نگاههای معنادار اهالی روستا، به خانه رفت و دخترش را بازخواست کرد.
دختر در واکنش به دیدن صفحهای که در فضای مجازی به نام او باز شده بود و سخنان اهالی روستا، دچار شوک ناگهانی شد؛ اما خیلی زود توانست بی گناهی اش را به پدرش ثابت و از بروز یک فاجعه جلوگیری کند. دختر در کنار پدرش به شخصی که این صفحه را ایجاد کرده بود، پیام داد و از او درباره علت این کار سؤال کرد؛ سؤالاتی که در پاسخ به آنها تعدادی شکلک (ایموجی) به دستش رسید و در ادامه بلاک شد.
همان روز این پدر و دختر به شهرستان کاشمر رفتند و با حضور در مقر پلیس فتا، از فرد ناشناسی که با آبروی آنها بازی کرده، شکایت کردند. با توجه به حساسیتها و شرایط خاص روستای محل سکونت شاکی و احتمالا متهم ناشناس، سرهنگ مرتضی حقی، رئیس پلیس فتا استان، با صدور دستوراتی فنی، تیمی از کارشناسان پلیس فتا در شهرستان کاشمر را مأمور رسیدگی به این پرونده کرد.
تحقیقات پلیس فتا در حالی آغاز شد که خانواده و بستگان دختر نوجوان از این موضوع به شدت خشمگین بودند و به امید شناسایی متهم، با اکانتهای جعلی به او پیام میدادند؛ حسابهایی که ادمین صفحه جعلی سرانجام به یکی از آنها پاسخ داد و ارتباطی مجازی در ظاهر بین آنها شکل گرفت. کارشناسان پلیس فتای استان، در گام نخست رسیدگی به این پرونده، از دختر و پدرش خواستند فهرستی از اسامی افرادی که به آنها مظنون هستند، تهیه کنند.
به دنبال این درخواست، دختر نوجوان شروع به نوشتن اسامی بیشتر دختران روستا به ویژه هم کلاسی هایش و پدرش شروع به نوشتن اسامی پسران روستا کرد. او در روستا میگشت و نام هر پسر جوانی را که تلفن هوشمند داشت، به فهرستش اضافه میکرد؛ فهرستی که پس از ارائه آن به تیم کارشناسی پلیس فتا، مشخص شد بیشتر این افراد فاقد حساب کاربری در فضای مجازی هستند.
موضوعی که سبب پایش دوباره فهرست شد. پس از کاهش چشمگیر فهرست، سرانجام این پدر و دختر، بیست نفر از نوجوانان و جوانان دختر و پسر روستا را به عنوان مظنون معرفی کردند.
کارشناسان پلیس فتا پس از دریافت فهرست، بلافاصله تحقیقات خود را درباره افراد مظنون آغاز کردند؛ فهرست بلند بالایی که همه اسامی آن، تحت رصد نامحسوس پلیس قرار گرفت، اما خیلی زود بی گناهی آنها به شاکی و پلیس ثابت شد. در حالی که تحقیقات درباره این پرونده ادامه داشت، توجه مأموران به سمت رابطه مجازی یکی از بستگان خانواده شاکی با متهم جلب شد.
کارشناسان پلیس فتا با انجام سلسله اقدامات فنی و تخصصی، سرانجام موفق به پیداکردن شماره تلفن متهم شدند؛ شمارهای که به نام یکی از اهالی خوش نام این روستا ثبت شده بود. اگرچه در بررسیهای بیشتر مشخص شد این مرد میان سال سیم کارتش را به یکی از فرزندان نوجوانش داده است. هرچند با توجه به پیامهایی که در فضای مجازی از متهم ارسال شده، احتمال میرفت پشت این ماجرا یک دختر نوجوان باشد و دختر این فرد نیز زیرنظر قرار گرفته بود، اما خیلی زود مشخص شد سیم کارت مدنظر در اختیار پسر سیزده ساله این فرد است.
در ادامه رسیدگی به این پرونده، مأموران با هماهنگی مقام قضایی به خانه پدر متهم در روستا رفتند و این پسر نوجوان و پدرش را به مقر پلیس فتا منتقل کردند. پدر متهم پس از انتقال به مقر پلیس گفت: درباره ماجرای این دختر نوجوان همه اهالی روستا صحبت میکردند، اما من فکر نمیکنم پسرم ارتباطی با این ماجرا داشته باشد.
این مرد که میدانست خانواده شاکی در به در به دنبال انتقام هستند، پس از مشاهده مستندات پلیس، مدعی شد: پس از اینکه پسرم در اثر یک سانحه مدتی خانهنشین شد، برای او یک گوشی هوشمند و سیم کارت خریدم تا سرگرم شود. اصلا فکرش را هم نمیکردم چنین کاری انجام دهد. من میدیدم او صبح تا شب سرش در اینترنت است، اما هر وقت از او میپرسیدم هم توضیحی نمیداد یا میگفت دارم بازی میکنم.
پس از پدر، نوبت به شنیدن صحبتهای پسری رسید که یک روستا را به هم ریخته بود. متهم که حالا متوجه عواقب کارش شده بود و میدانست نه تنها خانواده شاکی، بلکه حالا تمام پسران نوجوان و جوانی که سرکار گذاشته در روستا به خونش تشنه هستند، در گفتوگو با مأموران مدعی شد: من به دنبال دوست میگشتم. پسران روستا وقتی با حساب کاربری خودم به آنها درخواست دوستی میدادم، حاضر نبودند من را دنبال کنند. بیشتر آن ها، چون من سنم کمتر بود، اصلا من را نمیدیدند.
وقتی این کار را شروع کردم، قصدم تفریح و ارتباط گرفتن با پسران روستا بود. میخواستم از آنها چیزی داشته باشم تا اگر بعدها من را اذیت کردند، این پیامها را رو کنم. با توجه به اظهارات این نوجوان سیزده ساله، کارشناسان پلیس فتا، موضوع را با شاکی و پدرش در میان گذاشتند. اگرچه با صحبت و نصیحت مأموران، خشم شاکی تا حد زیادی فروکش کرد، اما آنها حاضر به پس گرفتن شکایت خود نشدند. تحقیقات درباره این پرونده ادامه دارد.